شب نوشتها

ساخت وبلاگ
خب منم بعد يه دو ماه فكر كنم اومدم اينجا سر بزنم،نمي دونم چرا دير به دير ميام راستش زيادم سرم شلوغ نيست لي خب كمي تنبلي مي كنم.از اول بگم كه ٢آذر تولد آني رو گرفتم و تم تولدش مانستر هاي بود و لباسش هم آماده بود و از وان خريده بودم.تولدش بد نبود و همكلاسياشو دعوت كرده بود كه فكر كنم فقط ده نفر اومده بودن و خوشبختانه منم چند نفر دعوت كرده بودم و مهموني خيلي خلوت نبود و مثل پارسال خاله شادي هم گفته بودم بياد البته به بچه ها خيلي خوش گذشته بوده انگار.همون روز هم بابا رو تهران عمل كردن و به مننگفته بودن و بعد از تموم شدن مهموني حسن بهم گفت و برا جمعه بليط گرفته بود و من رفتم تهران و شبش هم برگشتم.قبلا گفته بودم كه بابا مشكل پروستات داره و هفته آخر ابان بيوپسي شد كه جوابش ادنوكارسينةم بود و رفت تهران كه اونجا مشورت كنه و چون عجله هم داشت و طبق معمول اول عمل مي كنه و بعد فكر ،داد همون جا عملش كردن البته خوشبختانه الان خوبه ولي پشيمون هم هست كه چرا عجله كرده و اينجا هم جراح خوب بود و ميتونست خيلي راحتتر بده اينجا عمل كنن البته خوشبختانه به خير گذذشت.تو اين مدت دو بار آني و يه بارم پاري مريض شدن و آنتيبيوتيك دادم بهشون.هفته بعد نوبت واكسن شش ماهگي آقا پاريه.الان ٦٩cmقدشه و ٧٠٥ كيلو هم وزنشه كه نسبتاً تپل ه.غذاش خوبه ولي خوابش رفته رفته بدتر ميشه ،روزا مي خوابه و شبا بيداره كه اين حسابي اذيت شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 141 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 23:25

خب جونم براتون بگه بهمن ماه هم رسيد و ديگه يواش يواش داريم سال٩٦ رو هم پشت ير مي ذاريم.خدا رو شمر تا حالا بدك نبوده فقط يه دوره بابا مريض شد و تا حالا هم عواقبش مونده البته فكر كنم بيشتر به خاطر روحيه خودشه كه هم صبرش كمه و هم زود خودشو مي بازه يه مدت كه مي گفت بي اختياري ادرار دارم و به اون خاطر ناراحت بود و الان هم دو روزه مي گه تنگي مجرا دارم و هي استرس داره.ولي كلا جدا از مريضيه بابا خدا رو شكر به خير گذشته،انشالله سال ٩٧هم به اين روال باشه.منم برا شروع طرح از دي ماه دارم دو روز در هفته مي رم بستان ابادو فعلا مه بدك نيستو كلا از طرحمكم مونده و اگه اين پنج ششماه رو. ووم ليارم ديگه فكر منم از طرح و اينا خلاص شم.اقاي شوه هم همچنان دو روز در هفته مي ره بناب و بعد بقيه هفته هم اينجا تبريزه هنوز مطب رو تحويل نگرفتيم و فعلا تر عيد فكر نكنم مطب رو افتتاح كنيم.آني هم مدرسشو مي ره و شاگرد متوسط به بالاييه،راستش من خودم نمي خوام زياد استرس بهش بدم و خيلي كارش ندارم و مي خوام از اين ماه كلاس نقاشي ببرمش ولي خودش هنوز هيچي نمي گه.اقا پسل هم ديگه حسابي بزرگ و شيرين شده و فكر كنم از رون لج بازاي اساسي بشه وقتي كه خوابش نياد و بخوام به زور بخوابونم يك مقاومتي مي كنه كه بيا و ببين .يواش يواش داره حركت مي كنه اونم به صورت شنا كردن و با شناي سگي خودش رو به هدف مي رسونهعيد هم احتمال زياد بريم استا شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 153 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 23:25